بیماری وسواس چیست؟ درمان قطعی وسواس

سلام آقای دکتر یعقوب اسماعیلی من خیلی تعریف شما رو شنیدم…من ۴ ساله فلووکسامین روزی ۳۰۰ میلی گرم می خورم..وسواس دارم مثلا تو ذهنم همش درگیرم و فکر میکنم حتی بعضی وقتها دعوا میکنم تو ذهنم با مردم..مثلا میگم نکنه برن ازم شکایت کنن…دکترم تا دارو رو قطع میکنه وسواسم دوباره بر میگرده…( البته الانم که دارو میخورم این فکرهای شکایت و دعوا تو ذهنم هستش)
۱۲ جلسه روان تحلیل گری کار کردم…با یک خانم فوق لیسانس بالینی ولی ایشون دیگه منو راه نمیدن مطبشون میگن شما نمی خوای خوب بشی…و دیگه به منشیشون گفتن به ایشون وقت نده
من تمام کارهایی که میگن رو انجام دادم ورزش کردن ولی ایشون میگن چرا نمیری با مردم ارتباط برقرار کنی چرا فرار میکنی؟چرا از واقعیت زندگی فرار میکنی؟
من میخواستم بدونم درمان وسواس ( چون پدرمم وسواس فکری شدید داره) به ارتباط برقرار کردن با مردم چه ربطی داره؟
یعنی من بیام مطب شما وقت بگیرم شما میفرمایید فردا رفتی سر کار مشتری اومد تو مغازه برو جلو جنس بفروش؟ ( خوب من میترسم از فروختن جنس)
ما ۱۲ جلسه چشمامو میبستم و از کودکی جلو رفتیم یه روز کودک ۳ ساله جلسه دوم کودک ۷ ساله تا جلسه دهم مرد ۷۰ ساله اینارو میرفتیم کمکشون و بهشون اعتماد به نفس میدادیم
میخواستم بدونم باید چیکار کنم؟ حالا که روانشناسمم جوابم کرده

ولی هر روز ۱ ساعت ورزش میکنم ..تمام تلاشم رو دارم میکنم ..استخر- کوه نوردی ( درکه)

من آدرس مطبتون و همه چیز رو در جریان هستم قیمت ها و همه چیز شما میتونید منو کمک کنید آیا وقت بگیرم از منشیتون؟

تو ۲۰ سالگی حملات پانیک شدید داشتم ( ۳تا بیمارستان رفتم تو ۱ شب ۴ تا آمپول ارامبخش تزریق کردن ولی مثل ببر مدیویدم تو بیمارستان آمپولها اثر نمی کرد اینقدر اظطرابم شدید بود)

شما میتونید منو کمک کنید؟ روان تحلیل گری کار میکنید ؟ یا روش دیگه؟۲۹ سالمه از تهران
((با تشکر ویژه- چون میدونم وقت شما خیلی گرانبهاست))

هواپیما هم میترسم سقوط کنه ترجیح میدم قطار سوار شم..یا مثلا میخوایم بریم مسافرت با ماشین می ترسم تصادف کنیم تو راه بمیریم..
۴ سال از ۱۶ سالگی تا ۲۰ سالگی ترامادول روزی ۳۰۰ میلی گرم می خوردم برای اینکه اجتماعیم می کرد و خیلی راحت تر با مردم ارتباط برقرار می کردم…

((میدونم هر دقیقه وقت شما بسیار گرانبهاست ببخشید وقتتون رو گرفتم دوستدار شما سعید))

سلام دکتر من الان ۳۲ سال دارم تقربیا ۱۷سال
داشتم پیش دادشم بیمارستان میلاد عملش کردن بودم شب
داشتم میوه میخورد کارد میوه خوری که دستم بود ی لحظه فکر بد امد تو ذهن که من این کارد رو نکنم تو شکم برادرم بعدش کارد کلا پرت دادم و از ذهن خود دورش و بعد از این بار دو سه بار دیگه این فکر امده تو ذهنم که نکن من به کاردی بردارم و به کسی اسیبی برسون ولی زیاد بها بهش نمیدادم و میرفت ولی الان سه ماه که این فکرها خیلی اذیتم میکنه میگم نکنه که من کنترلمو از دست بدم و یا عقلم رو از دست بدم و با چاقو به کسی اسیبی بزننم تازه اینقدر این فکر تو ذهنم میاد و میری گریه میکنم رفتم دکتر روانپزشک گفت که وسواس فکری و قابل درمان و در ضمن و دوران کودکی خوبی داشتم و اصلا به هم سن و سال های خود دعوا اینا نداشتم الان همش فکر میکنم وقتی میرم برون دارم هم رو میزنم دکتر بهم اسنترا داده میخورم ازاسترسم خیلی کم شده ولی بازم ی وقتای افکار دوباره اذیتم میکنه خواهشن بهم جواب بدید که قابل درمان هستش

سلام
اقای دکتر جواب شما رو خواندم. تشکر ازشما بابت راهنمائیتان . حتماّ به متخصص روان شناس مراجعه می کنم. به امید خدا و تلاش خودم از دام ان رهایی پیدا می کنم. کارشما مطمئنا از سایر کارها در نزد خدا ومردم اجر بیشتری دارد. به امید پیشرفت سریع و فراوان علم روان.
با تشکر

سلام.من ۱۷ سالمه.تا جایی که یادم میاد ۵ سال هست به خودارضایی مبتلام.به اینترنت و فضای مجازی هم اعتیاد زیادی دارم.وسواس فکری من از ۱۵ ماه پیش شروع شد و پیش روانپزشک های زیادی هم رفتم ولی هنوز درمان نشده.در کل از بچگی وسواس داشتم ولی تو این ۱۵ ماه شدت زیادی گرفت.این افکار وسواسی خیییییلی شدیده به طوری که دچار افت تحصیلی ناگهانی شده ام.دیگه از زندگیم خسته شدم.آیا احتمال دارد خودارضایی باعث وسواسم بشه؟و آیا تا خودارضایی را ترک نکنم این وسواسم از بین نمیره؟الان باید چکار کنم که زندگیم به روال عادی برگرده؟لطفا راهنماییم کنید؟

با سلام.پسر۲۱ ساله ای هستم که از ۱۲ سالگی دچار وسواس فکری شدم.مثلا اگه بعصی کارارو نکنما به خانوادم آسیب میرسه یا اتفاق بدی میفته.زمانی که ۱۷ سالم بود به روانپزشک مراجعه کردم و به من آسنترا داد.این دارو رو چند سال استفاده کردم.وقتی که دانشگاه در شهر دیگر قبول شدم حدود یک ماه آن جا بودم.در آنجا من اضطراب بیماری گرفتم.مثلا بیماری ایدز.با مطالعه در مورد این بیماری ترس من زیاد شد و دیگر تحمل آن جا بودن رو نداشتم و به شهر خودم برگشتم.دوباره به دکتر رفتم و داروی آسنترا به علاوه آمپروزولام داد.به علاوه به کلاس خود کنترلی رفتم واز از نوروفیدبک استفاده کردم.در حدود دو سال کم کم دارو را کم کردم و مصرف دارو قطع شد.در حدود شش ماه وضیت نرمال بود ولی افکار وسواسی وجود داشت ولی آزار دهنده نبود و قابل تحمل کردن بود.تا این که در این ترم دانشگاه استرس و اضطراب شدیدی به من وارد شد.با وجود گذراندن ۳ ترم با نمرات خوب اضطراب این را داشتم که نتونم با موفقیت این رشته رو پشت سر بزارم.با دلگرمی خدم باز اضطراب این که نکنه بد فارغ التحصیلی کار پیدا نکنم.بطوراتفاقی مطلبی در مورد بیماری ایدز در سایتی خواندم و اضطاب شدید و شدید تر شد.تست دادم و تست منفی بود و کمی خیالم راحت شد.ولی باز وسواس این که نکند سوزنی که تستازم گرفته شده بود آلوده باشد.با گذشت چند روز اضطراب این مورد رفع شد.در سایت در مورد درمان وسواس تحقیق کردم ومطلبی خواندم که تقریبا من رو از آینده نا امید کردم و دوست دارم هرچه زودتر بمیرم.اون مطلب این بود که این بیماری وسواس زنتیکی است و قایل انتقال به فرزند است و نوشته بود با این جور افراد ازدواج نکنید.به کلی نا امید شدم از زندگی.سایت شما رو پیدا کردم ویکی از نظرات خوندم که پلک زدن براش به یک جور اجبار تبدیل شده در همین پیج از سایت و من هم الان احساس بدی پیدا کردم وقتی به اون فکر کردم.حالا می خوام بدونم اینایی که گفتم قابل درمان هست و من می تونم در آینده ازدواج کنم یا نه.آیا ریشه کن میشه کرد؟؟

سلام آقای دکتر من به مدت چند سال پشت سرهم درگیر مشکلات خانوادگی شدم که تا حل بشه من اضطراب و استرس زیادی رو تحمل کردم و دچار وسواس فکری عملی شدم ،والان در مراحل درمان هستم ولی اینکه دانشجوی روانشناسی ام و خیلی به رشتم علاقه دارم میترسم که نتونم یه روانشناس خوب بشم،میشه راهنماییم کنید

سلام اقای دکتر شرمنده مزاحم شدم من شش ماه پیش پرش عضله گرفتم چهار ماه به خودم میگفتم من مریضم هرکی رو میدیدم به خودم میگفتم من مریضم دو هفته پیش هم یکی از دوستان از ادمای عصبی گفت الان تو مغزم به خودم میگم نکنه منم دیونه بشم حالم میگیره خیلی با این اون میگردم فکرشو نکنم باز میاد به فکرم

سلام اقای دکتری من دختری ۱۹ ساله هستم که پارسال کنکور دادم و نتیجه دلخواهمو نگرفتم دچار افسردگی خفیف شدم ولی دوباره شروع کردم به درس خوندن تا اینکه استرس زیاد و افکار مزاحم باعث عدم تمرکز من در درس خواندن شد درس خواندن را رها کردم. من پیش روانپزشک رفتم تشخیص وسواس فکری دادن. قرص خوردم ولی خوب نشدم بدتر شدم هرچه اطلاعاتم در مورد بیماری بالاتر رفت حالم بد تر شد پیش روانپزشک دیگری رفتم الان کلمی پرایمین مصرف می کنم افکارم کمتر شده ولی پاک نشده. خیلی اذیت می شم و همش استرس دارم می خوام افکارم به خصوص اینکه گفتن وسواس فکری دارم از ذههنم پاک بشه. ایا الکتروشوک می تونه به من کمک کنه و چند ماه اخیر رو مخصوصا اینکه گفتن وسواس فکری دارم رو فراموش کنم؟

سلام و عرض خسته نباشید
من نزدیک ۲ ماهه دچار یک نوع وسواس فکری شدم که اصلش موقع مطالعه درس هستش که فکر میکنم درس رو نمیفهمم و چون این افکار فکر منو به خودش مشغول میکنه واقعا متن رو متوجه نمیشم . تعمیم افراطی این موضوع هم اذیت کنندس هرموقع متنی رو میبینم سراغم میاد یا حتی موقع هرکاری که یذره تمرکز میخواد و در کل طول روز هم یادم میفته ..
۱ ماه پیش یه روانشناسی بودم که جواب که نداد هیچ بدتر هم شد الان یه هفتست روان شناس رو عوض کردم و آسنترا مصرف میکنم موثر نبوده چی کار کنم :(((